افسرده ز صدمه و بلايم، اي كاش تو را نديده بودم
پامال بلا و ماجرايم، اي كاش تو را نديده بودم
در سينة تنگِ پُرشرارم هر لحظه فزون شود غم تو
در بندِ غمِ تو مبتلايم، اي كاش تو را نديده بودم
رفتي و ز رفتن تو ريزد هر لحظه سرشكِ خون ز ديده
دلخسته و زارو بينوايم، اي كاش تو را نديده بودم
رفتي تو ز ديدهام وليكن در خاطر و جان مكان گرفتي
بر من بنگر كه جان فدايم، اي كاش تو را نديده بودم
زد شعله به خرمنِ وجودم آن شعله عشقِ خانمانسوز
بنگر به رخِ چو كهربايم، اي كاش تو را نديده بودم
از دستِ غمِ تو بيامانم، در ناله و شيون و فغانم
شد نغمه عشقِ دلنوايم، اي كاش تو را نديده بودم
افسانه عمرِ من تو باشي كاين قصه نواي آسماني است
مشهورِ جهان بود وَفايم، اي كاش تو را نديده بودم
صابر ز فراق تو غمين است افسرده و بيدل و حزين است
گويد ز غمت شكسته پايم، اي كاش تو را نديده بودم
درباره این سایت